از همه رنگ صادقانه.....




نه شگفت اگر بگویی که مرا نمی شناسی


بلی ای بلا تو شاهی و گدا نمی شناسی


نه همین وفای ما را، که محبت و وفا را


به خدا نمی شناسی ، به خدا نمی شناسی


دل من شکستی آخر به نگاه خشمباری


به خدا تو قدر دل را و مرا نمی شناسی


گهری گرانبها را چو خَزَف فکندی از کف


چه کنم تو را که طفلی و بها نمی شناسی


به نگه شناختم من، که تو بی وفا حبیبی


تو صفای مهربانان ز صدا نمی شناسی


غم عشق و دردمندی ز نگاه بی زبانم


به سزا شناس جانا، به سزا نمی شناسی


نکنم سفر به شهری که در او صفا نباشد


تو ولی سفر پرستی و صفا نمی شناسی

**اخوان ثالث**

******* رویا صالحی*******


+نوشته شده در سه شنبه 90/3/3ساعت 1:15 عصرتوسط soheyl | | نظر