از همه رنگ صادقانه.....

اما فردا، 13تیر1390 تولد دوست عزیزم،زهرای مهربونمه.می خوام از همین جا بهش تبریک بگم و اولین کسی باشم که تولدش رو بهش تبریک میگه.ãÄÏÈ
زهرا جوونم,به داشتنت افتخار می کنم و نبودنت دلتنگم میکنه.امیدوارم همیشه همه جا تو هر موقعیتی که هستی از زندگیت راضی باشی،رضایت قلبی از زندگی یعنی خودخود خوشبختی حتی وقتی دیگران نتونن باورش کنن.همیشه خودتو دوست داشته باش و بدون که من هم همیشه دوستت دارم.و از همین جا میخواهم بابت3سال گذشته که دوستیمون یه رنگ و بوی دیگه گرفت و ریشه زد،ازت تشکر کنم.بابت همه شبهایی که روبه روی هم می نشستیم و از ته قلب می خندیدیم.بابت شبهایی که شونت ساحل اشکهام بود و حرفات آب خنک و زلال برای عطش قلبم.بابت همهء روزهایی که تو راه برگشت دوتایی هنزفری میذاشتیم و باهم شاد میشدیم یا با هم غمگین.بابت همه روزاهایی که من حوصله نداشتم و تو نه تنها تحملم می کردی بلکه تموم تلاشت رو میکردی تا جو رو عوض کنی و خنده رو به لبهام برگردونی.بابت همه روزهایی که دیر میومدم ایستگاه و تو فقط با لبخند مهربونت سکوت میکردی و من بی اونکه تو بفهمی از اعماق وجودم شرمنده میشدم.بابت همه روزهایی که فقط حضور تو باعث میشد اون کلاسهای مزخرف برام قابل تحمل باشه.بابت خنده هایی که از ته قلبم بود و ساعتهای بی شماری که با حضور تو و فائزه و فاطمه به شادی تمام بدل شد.روزایی که باعث میشه خاطرات دانشگاه همیشه برام شیرین ترین باشه.روزایی که جز خودمون4تا،ب هیچکی نمی تونست انقدر زیباش کنه.ابت دوست بودنت متشکرم.دوستی که فقط مال روزای خوش نبود و تو سختی و آسونی بهم وفادار موند.نمی دونم تو پاداش کدوم کار نیکی؟ اما خدا رو به خاطر حضورت شکر میکنم.
دوست عزیزم،دوستت دارم.ÏæÓÊ ÏÇÔÊäتولدت مبارک.ÈææææÓان شالله که صدها سال عمر کنی و همیشه به زیبایی و جوانی امروزت بمونی.?á ÊÞÏíã ÔãÇو پله های ترقی رو به جای طی کشیدن بالا بری?Ôãß


+نوشته شده در یکشنبه 90/4/12ساعت 11:16 عصرتوسط کاواک | | نظر