از همه رنگ صادقانه.....

سلام ای کهنه عشق من ، که یاد تو چه پابرجاست   

سلام بر روی ماه تو ، عزیز دل سلام از ماست  

تو یک رویای کوتاهی ، دعای هر سحرگاهی  

شدم خواب عشقت ، چون مرا اینگونه میخواهی  

من آن خاموش خاموشم که با شادی نمی جوشم  

ندارم هیچ گناهی ، جز که از تو نمی پوشم  

تو غم در شکل آوازی ، شکوه اوج پروازی  

ندارم هیچ گناهی ، جز که بر من دل نمی بازی  

مرا دیوانه می خواهی ، زخود ییگانه می خواهی  

مرا دل باخته چون مجنون ، ز من افسانه میخواهی  

شدم بیگانه با هستی ، ز خود بی خود تر از هستی  

نگاهم کن نگاهم کن ، هر آنچه میخواستی  

بکش ای دل ، شهامت کن ، مرا از غصه راحت کن  

شدم انگشت نمای خلق ، مرا تو درس عبرت کن  

بکن حرف مرا باور ، نیابی از من عاشق تر 

نمیترسم من از اقرار ، گذشت آب از سرم دیگر ...


+نوشته شده در سه شنبه 90/1/16ساعت 1:55 عصرتوسط soheyl | | نظر