از همه رنگ صادقانه.....

صبح روزی ، پشت در می آید و من نیستمقصه دنیا به سر می آید من نیستم یک نفر دلواپسم این پا و آن پا می کندکاری از من بلکه بر می آید ومن نیستم خواب و بیداری  خدایا بازهم سر می رسدنامه هایم از سفر می آید و من نیستم هرچه می رفتم به نبش کوچه او دیگر نبودروزی آخر یک نفر می آید و من نیستم در خیابان در اتاقم ...

 

*******رویا صالحی*******


+نوشته شده در سه شنبه 90/1/30ساعت 3:11 عصرتوسط soheyl | | نظر