یک روز معمولی که هیچ مناسبتی نداره،روز تولد،عید یا تعطیلی نیست و هیچ اتفاقی هم نیفتاده که بخواهید بهونه برا عذرخواهی کنید،به دوستتان گلی هدیه بدهید. از خدا به خاطر لطف و کمک هایش که همیشه جاریست،حتی مواقعی که سزاوار آن نیستیم سپاسگزاری کنید
اوقات خوش آن بود که با دوست به سررفت خداوندا !میل دیدارو وصال و قرب تو مرا سرشار کرده
جویبار نغمه می غلتید گفتی بر حریر آبشار شعر گل می ریخت
نغز و دلپزیر مخمل مهتاب بود این با طنین بال قو پرنیان ناز،آواز سراپا حال او نغمه را با سوز دل اینگونه سازش ها نبود در نوای هیچ مرغی،این نوازش ها نبود "بانگ نی" تا می گشت دمساز او شورها می ریخت از شهناز او در شب تاریک دوران،بی گمان چلچراغی بود هر آواز او برگ گل بود آنچه می افشاند بر ما یا غزل؟ با این مهر،با این ماه،با این خاک با این آب پیوسته است مراد از زنده ماندن،امتداد خورد و خوابم نیست توان دیدن دنیای ره گم کرده در رنج و عذابم نیست هوای هم نشینی با گل و ساز و شرابم نیست جهان بیمار و رنجور است دو روزی را که بر بالین این بیمار باید زیست اگر دردی ز جانش بر ندارم ناجوانمردی است نمی خواهم بمیرم تا محبت را به انسان ها بیاموزم بمانم تا عدالت را برافرازم،بیافروزم خرد را ، مهر را تا جاودان بر تخت بنشانم به پیش پای فرداهای بهتر گل برافشانم چه فردایی،چه دنیایی،جهان سرشار از عشق و گل و موسیقی نور است... نمی خواهم بمیرم ای خدا،ای آسمان،ای شب نمی خواهم،نمی خواهم،نمیخواهم،مگر زور است؟؟؟؟ (آه باران،فریدون مشیری)
اگر ماه بودم،به هرجا که بودم
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
گر عقابی می توان شد
همزمان با صبح |
Aboutطول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
AuthorsLinks
Amar Site
|